داستان فیلم سینمایی یک روز بخصوص
داستان این فیلم درباره پسری به نام حامد است که باید برای عمل قلب خواهرش دست به انتخاب بزند، انتخابی که در آینده مسیرهای متفاوتی را پیش روی او قرار میدهد. اسعدیان این فیلم را بعد از چهار سال دوری از سینما جلو دوربین برده است و هم اکنون آماده نمایش است و پروانه نمایش اثر صادر شده است و اولین نمایش آن در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر بود که توانست در بخش جلوه های ویژه میدانی جایزه بگیرد.
در این فیلم مصطفی زمانی، فرهاد اصلانی، پریناز ایزدیار، محسن کیایی، شیرین آقاکاشی، شیرین یزدانبخش با معرفی افسانه کمالی، مجتبی پیرزاده، بازیگر خردسال:ایلیا نصر الهی حضور دارند.
سایر عوامل:
نویسندگان: همایون اسعدیان و مجید قیصری، مجری طرح: مازیار میری، مدیر فیلمبرداری: علی قاضی، مدیر برنامه ریزی و دستیار اول کارگردان: مریم هژیروند، طراح چهرهپردازی: مهردادمیرکیانی، طراح صحنه و لباس: کامیاب امین عشایری، صدابرداران: ساسان نخعی، محمود کاشانی، مدیر تولید: مجید کریمی، منشی صحنه: ندا قائدی، دستیار اول فیلمبردار: آرش رمضانی، عکاس: مهدی دلخواسته، مشاور رسانهای: بیتا موسوی، مدیر تدارکات. سید رسول سید حاتمی.
جوایز فیلم سینمایی یک روز بخصوص
نامزد دریافت سیمرغ بهترین چهره پردازی از جشنواره فجر ۳۵ (مهرداد میرکیانی)/ نامزد بهترین طراحی صحنه و لباس از جشنواره فیلم فجر ۳۵ (کامیاب امین عشایری)
نقد نرگس جهانبخش
همایون اسعدیان پس از دو تجربه خوب «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» این بار با «یک روز بخصوص» یک عقبگرد مجدد به دوران فیلمهای تلویزیونی با قصههای تکراری دارد. در مرکز داستان حامد (با بازی مصطفی زمانی) روزنامهنگاری است که دست به افشای یک فساد اقتصادی و دارویی زده است و از سوی دیگر خود درگیر یک عمل غیرقانونی برای اهدای قلب به خواهرش است.
«طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» دو خطیهای بسیار سادهتر اما زیرلایههای معنایی به مراتب پیچیدهتری داشتند که هر دو مخاطب را مشتاق اثر بعدی اسعدیان میکردند، اما در اینجا این تقابل افشاگری فساد و دست زدن خود حامد به فساد تنها ابزاری برای پندهای بسیار تکراری هستند. داستان پیوند عضو یک داستان امتحان پس داده برای غلیان احساسات مخاطب تلویزیون بوده و اسعدیان بدون هیچ تفاوتی آن را به یک مدیوم مهیجی آورده که هیچ تفاوتی بین نسخه تلویزیونی و سینمایی جز برخی میزانسنها و تدوین نیست.
حامد که خود همسرش را از دست داده این بار هر کاری از دستش بر میآید برای نجات خواهرش انجام میدهد. خواهر تنها بین 3 تا 6 ماه با قلب مریضاش زنده میماند. این زنگ خطر حامد را آماده هر واکنشی میکند تا اینکه به دست بردن در نوبت پیوند ختم میشود. این ضعف مشهودی و عدم پیچیدگی که از آن سخن گفته شد را با مثال تطبیقی از اثر خود اسعدیان توضیح بدهم. شخصیت پردازی در چنین درامهایی در روابط شکل میگیرد. رابطه همه چیز را شرح میدهد و برای تماشاگر باورپذیر میکند. رابطه سیدرضا و زهراسادات در «طلا و مس» به گونهای بود که تلاشهای سیدرضا نیز باورپذیر بود. ما در طلا و مس با لایههای ارتباطی سیدرضا با زهراسادات و مهمتر از آن با لایههای وجودی خود سیدرضا آشنا میشویم. سیدرضا به خودشناسی در ارتباطات دیگر میرسد و میتواند دست به انتخاب زند. در «یک روز بخصوص» بالعکس ما هیچ رابطه ویژهای بین این خواهر و برادر مشاهده نمیکنیم. تماشاگر همانطور که حامد به سمانه (با بازی پریناز ایزدیار) گوشزد میکند اگر خواهر خودت هم بود ... باید مجاب شود پس ما به جای آشنایی با این رابطه باید به دنبال تصویر حامد در یافتن پول برای دست زدن به عمل قهرمانانهای باشیم که از نظر اخلاقی ما با مشکل روبهروست و خودش آن را میپذیرد.
تا همینجا که حامد از نظر اخلاقی خود را مجاب کرده نیز فیلم اسیر یک تکرار و کلیشه میشود، آن هم آنقدر رو که تخت بغل خواهرش را به کس دیگری دادهاند که پدرش حاضر به پرداخت پول برای جابهجایی نوبت است. مثل دو مشتری پای یک ملک رو در رو و در رقابت. مخاطب به جای آشنایی حامد و سمانه نیز تنها یک سری رفت و آمد در جستوجوی پول را دنبال میکند. قرار نیست جزییاتی از هیچ چیز روشن شود فقط حامد باید ماشین، خانه و طلاهای همسر فوت شدهاش را بفروشد تا نوبت را جابهجا کند.
وقتی فیلم همه چیز را یک طرفه و تکراری به تصویر میکشد این میشود که شخصیتهای جنبی چون دوست پسر خواهرش، سمانه و دوست خودش تبدیل به افرادی میشوند که به حامد پند اخلاقی دهند که تو داری با جان کس دیگری بازی میکنی و همانطور که در بالا اشاره شد آن دو مشتری پای یک ملک توجیه اخلاقی برای حامد است که اگر او پا پس کشد کس دیگری ملک را معامله میکند و باز هم شخص اصلی سرش بیکلاه میماند. شخصیتهای مکمل تنها کاری که میکنند حامد را به گفتن حقیقت به خواهرش سوق میدهند و باز هم این مسئله تکراری پیش میآید که خود مریض پا پس میکشد.
موضوع جذاب تم اصلی در دو فساد فقط به نحو سادهای در فیلم استفاده میشود که حامد ناچار به قرض کردن از شرکتی شود که آنها را رسوا کرده و گزارش را منتشر نکند. این فیلم به راحتی میتوانست نیم ساعت هم کوتاه شود و هیچ فرقی نکند زیرا نیاز نیست در چهار ساعت حامد از اقصی نقاط تهران به بیمارستان با یک تلفن بیخود و بیجهت سر بزند. جشنواره امسال پر از فیلمهای تکراری و خنثی است که در عین التهاب موضوع هیچ کنش و واکنشی ملتهبی ندارد و درام تخت پیش میرود.
تیزر و بررسی فیلم سینمایی یک روز بخصوص
نقد و بررسی ساناز رمضانی
قبل از آنکه راجع به فیلم صحبتی کنیم، شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که دو فیلم «سارا و آیدا» و «یک روز بخصوص» محصول مشترک مازیار میری و همایون اسعدیان هستند. به این معنی که در فیلم «سارا و آیدا» میری کارگردان است و اسعدیان تهیه کننده و مجری طرح و در فیلم «یک روز بخصوص»، مازیار میری مجری طرح و تدوینگر است. این همکاری هرچقدر در فیلم میری ناموفق بوده است در «یک روز بخصوص» به ثمر نشسته است.
«یک روز بخصوص» هم جز آن دسته فیلمهایی است که میتوان در گروه فیلمهای اخلاقگرا و بهویژه مسئله انتخاب اخلاقی قرارش داد؛ اما فرق فیلم اسعدیان با نمونههای مشابهش در این است که اسعدیان موقعیتی را ترسیم میکند که نه تنها بسیار محتمل است، بلکه اساساً مسئله انتخاب را زیر سؤال میبرد. بیننده در جریان مشاهده وضعیت حامد (مصطفی زمانی) استیصال وی را به خوبی درک می کند. حامد یک روزنامهنگار مقید و درستکار است که اکنون در شرایطی قرار گرفته است که چارهای جز انتخاب راه غیرانسانی در پیش ندارد. مهم نیست که این تصمیم، چقدر حامد را آزار میدهد، او خود بهتر از هر فرد دیگری به عواقب تصمیمش آگاه است، حامد و هر فرد دیگری در شرایط وی تصمیم مشابهی خواهد گرفت. این صراحت بیلهجه، نوعی خشونت نهفته در خود دارد، خشونت و ظلمی که در پس همه تصمیمات زندگی نهفته است و همین صداقت در تصویر بیرحمی موقعیت حامد است که فیلم را از ورطه سانتیمانتالیسم و غرق شدن در احساسات ملودراماتیک نجات میدهد. جالب است که ما تصمیمگیری حامد را نمیبینیم. در یک سکانس تصویری از حامد داریم که از آرمانهایش دم میزند و سکانس بعدی روبروی مردی نشسته و درباره مسائلی چانه میزند که همیشه مورد مذمت و نفرتش بوده است. این حذف رویداد، مانند آنچه در کارهای فرهادی میبینیم قسمتی از ایجاد تعلیق نیست بلکه عاملی است در جهت پرورش فضای دراماتیک اسعدیان. وقتی بیننده اینگونه ناگهانی و بدون هیچ حاشیه و زمینهای با این حقیقت تلخ روبرو میشود بیشازپیش با حامد همذاتپنداری میکند، زیرا کاملاً در شرایط حامد قرار میگیرد. تصمیم پیش از آنکه حامد بخواهد گرفتهشده است و او فقط صدای انتخاب بوده است.
حامد چارهای جز پذیرش این مسیر نداشته است و این همان حالتی است که برای بیننده پیش میآید. قهرمانش ناگاه از مرتبه اخلاقی که به آن خو کرده سقوط میکند و مخاطب چارهای جز پذیرش ندارد. سقوط اخلاقی حامد هم همانطور که یکباره رخ نمیدهد، همانگونه هم به تمام ابعاد زندگیاش تسری مییابد. حامد صادق و اخلاقمداری، حالا که مجبور است برای نجات جان خواهرش هرکاری بکند، کم کم یاد میگیرد دروغ بگوید. ابتدا به نزدیکانش دروغهای مصلحتی میگوید و بعد در جریان معامله هم دروغ میگوید و درنهایت با عبور از خانه آخر، تمام موازین اخلاقیاش را زیر پا میگذارد. تفاوت دیگر موقعیت حامد با شرایطی که در فیلمهای مشابه، مثل «سارا و آیدا» دیدهایم این است که نزول اخلاقی حامد به بهای آبروی کسی تمام نمیشود. چیزی که حامد برای آن میجنگد بیش از آبروست، حامد برای جان خواهرش میجنگد. در ابتدا که حامد تصمیمش را از خانواده و دوستانش پنهان میکند، شاید خیلی درکش نکنیم اما وقتی دیگران به مرور در جریان امور قرار میگیرند انگیزه حامد برایمان معنا میگیرد. حامد با پنهانکاریاش آنها را از رنج سقوط دور نگه داشتهاست. خواهرش وقتی از ماجرا آگاه میشود تصمیم میگیرد به این کار تن درندهد؛ اما وقتی با عواقب تصمیمش روبرو میشود میترسد و پا پس میکشد، میپذیرد که تا پایان عمرش با این عواقب زندگی کند، اما زندگی کند. بین مرگ و زندگی بدون هیچ تعللی زندگی را انتخاب میکند و خود را اسیر یک عمر عذاب وجدان میکند.
اسعدیان با ترسیم موقعیتی از بیاخلاقیها، سودجوییها، بیتفاوتیها و کمبود امکانات حاکم در جامعه پزشکی و فرایندهای درمانی، بیاخلاقی جامعهای را ترسیم میکند که هرروز بیشتر در گرداب این رذایل غرق میشود. وقتی حامد از سودابه (پریناز ایزدیار) میپرسد که اگر خواهر خودت در چنین شرایطی بود، چه میکردی؟ درواقع مخاطبش همه ماست و همانگونه که سودابه سکوت میکند ما هم چارهای جز سکوت نداریم. پایان «یک روز بخصوص» هم در راستای فضای فیلم است و بیننده را کاملاً درگیر این فضا میکند. در نهایت ما نمی فهمیم که آیا حامد تصمیم گرفته به این بازی پایان دهد یا در موقعیت قرارگرفته است. حامد در شرایطی قرار گرفته که هر راهی برگزیند، عقایدش را زیر پا له کرده است. به همین دلیل است که سکانس پایانی فیلم در عین موجز بودن بسیار گویاست. شکستن حامد در این سکانس شکستن همه باورهای ما به داشتن جامعه ای مسئول است. شرایط به گونه ای به ما دیکته شده است که چاره ای جز سقوط در پیش نداریم و تلخی این حقیقت در گریه های حامد کاملاً منعکس است.